زنان راسین بختیاری از رنج دیروز تا نقش امروز

ساخت وبلاگ

         میزان حرمت و حقوق زن در یک جامعه متاثر از میزان حقوق و حرمت دیگر گروه ها و افراد در روابط  متقابل اجتمایی است . چرا که الزام  به رعایت حقوق دیگران بعنوان یک عادت و آموزه و ارزشی اجتماعی نمی تواند در جایی بکار گرفته شده و در جایی دیگر فراموش شود. رعایت حرمت و حقوق افراد در مناسبات خانواده با رعایت حرمت وحقوق افراد درمناسبات مدنی و اجتماعی تاثیر و ارتباط متقابل دارد و رعایت حرمت و حقوق افراد در این دو عرصه با رعایت این حقوق  درعرصه ی  مناسبات حاکمیت و مردم نیز بی ارتباط نخواهد بود. هر آنگاه که انسان به هر دلیلی از این معرفت و جوهر "حق و حریم "انسانی دوربماند جامعه و جهان خویش را جولانگه خوی سلطه گری می کند و برای سلطه جویی خویش تا قربانی کردن و از میان تهی نمودن وازه هایی چون عشق و دوستی و احترام به پیش می رود و چنین واژگانی را برای دفاع از امنیت خویش سپر می کند.چاخان و چاپلوسی و دروغ و مداحی و احترامهای از سر ترس برای دفع  سلطه اختیار می کند و بدگویی و نفرت ودغل و تعرض را برای فزونخواهی و وضع سلطه بکار می گیرد.

اگربدینگونه مناسبات سلطه آمیز( سلطه گری و سلطه پذیری) را در مقابل مناسبات حرمت آمیز و آزاد قرار دهیم  تاریخ انسان با مناسبات سلطه آمیزعجین تر است تا مناسبات حرمت آمیز.و ازرنج این سلطه ، زن رنجدیده تر از مرد بوده و هست. با این وجود نه زن بدون مرد به حرمت و حقوق می رسد و نه مرد بدون زن و نه کودک بدون این دو و هیچکس بدون دیگری به کسب واقعی حریم و حقوق انسانی نخواهد رسید.

  باید بدانیم  آنچه را که ستم بر زن نام داده ایم قبل از اینکه  مرد سالاری و سلطه ی مرد عامل آن باشد فرهنگ سلطه است که مرد را نیز به شکلی دیگر در کام خود کشیده است.در چنین مناسباتی سلطه آمیز چنانچه سلطه ی مرد به هر دلیلی کمرنگ شود آن فرهنگ و عادت سلطه در ذهن و زبان زن سربلند کرده و سخت یا نرم بر مرد خود غالب می آید و اینگونه است که  وازه ی عامیانه ی"ً زن ذلیل " خلق می شود . در این بازی آلنگ کلنگ یکی سلطه گر و یکی سلطه پذیراست و آنچه نظم این بی نظمی اجتماعی را بر هم خواهد زد فهم و تفاهم و تعامل انسانی است که اسبابش با عواملی چندگانه مهیا خواهد شد. 

زدودن سلطه از روابط و مناسبات یک جامعه و ایجاد مناسبات عادلانه و رعایت حریم حقوقی افراد و از جمله زنان یک فرآیند چند عاملی : آموزشی ، فرهنگی هنری علمی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی ست که هرعاملی از این عوامل به نوبه ی خود یاری رسان این فرآیند است .  همه ی این عومل چند گانه جامعه در صورتی که با رویکردی انسان مدارانه مدیریت شوند ،بستری برای رشد فرآیند تعامل و تفاهم های فکری و عاطفی و ایجاد حریم حقوقی همه ی گروههای اجتماعی بخصوص زنان یک جامعه  خواهد بود و بتدریج  فرهنگ سلطه به فراموشگاه تاریخ سپرده خواهد شد. ایجاد حرمت و حقوق زنان نیز با رشد و شکوفایی چنین عواملی تحقق خواهد یافت .

عوامل فرهنگی علمی هنری: با نوشتنها و گفتن ها و خلق هنرهای پیام آور و آگاهی بخش ، به فرآیند دفع فرهنگ  سلطه  یاری می رساند بخصوص که این کارزار به دست و زبان خود زنان انجام گیرد.

عوامل سیاسی و اجتماعی: در تدوین و ترویج راهکار های حمایتی از زنان و تشکل یابی ومشارکت و خودباوری و تحقق حرمت زنان یاری می رساند.

عوامل و فعالیتهای اقتصادی زنان : در مولد و موثر بودن زنان و در رهایی از این عادت فرهنگی گامی اساسی ست .

 و برعکس هرگاه این بستر فرهنگی اقتصادی سیاسی و...با رویکردی عیر انسانی یا منفعلانه و خنثی بدست قضا و قدرسپرده شود نبردی ناعادلانه رخ می نماید که سهام و طعام جامعه و دنیا را به کام زر و زور داران مصادره کرده  و در باز تولید همان فرهنگ سلطه در جا می زند . اینکه از این دو رویکرد مدیریتی جامعه کدام یک و چگونه سرنوشت انسان های یک جامعه را رقم خواهد زد به عزم و آگاهی نه چندان پیچیده ی همان انسانها بستگی دارد .

با چنین پنداشتی از سازوکار های یک جامعه ی انسانی اکنون درخصوص شرایط و جایگاه زنان بختیاری (و اصولاً زنان چنین جوامعی ) بطور مشخص باید گفت که همان عوامل و شرایط اجتماعی در گذشته ی ایل بختیاری باعث شد تا زن نام "ضعیفه " به خود گیرد و این پنداشت وارونه همچون همه وارونه پندار های تاریخ بشر به یک باور عمومی تبدیل شود تا جاییکه خود زن نیز در اعماق روح و فکر خود به اینگونه  می اندیشید و از خویش بیگانه گشت. هنوز عادت این پندار و شاید خود این پندار مانعی در راه خودیابی نسل امروز زنان بختیاری ست .با این وجود و در برزخ این خودباوری و خودناباوری ، نسل امروز زنان و دختران بختیاری در عرصه های دانشگاهی و علمی و شغلی به عیان نشان داده اند که ذات وجودی یک زن نه "ضعیفه" بلکه "ضعیف شده" بوده است. اینجاست که همه ی روشن بینان حقیقت تاریخ و انسان و بخصوص علاقمندان فرهنگ و تاریخ بختیاری باید به اعاده ی حیثیت تاریخی از زنان بختیاری پرداخته و برای همیشه واژه ی نامربوط "ضعیفه " را از عادات و فرهنگ خویش پاک کنند. اما باز هم در حق تاریخ زنان واقعی بختیاری بی لطفی ها شده است.  متاسفانه تا کنون هر گاه سخن از زن بختیاری به نوشتار آمده یکراست از جلال و جمال چند بی بی زن بختیاری قلمفرسایی شده و هرگز کسی از این  کاتبان و مداحان فر و فتحوحات و شجره نامه نویسان قلم بدست پرسش نکرده است آیا زنان بختیاری بعنوان یک گروه اجتماعی و دارای جمعیت و آمار و خصوصیات مشترک زیستی و فکری و احساسی، شامل همان چند بی بی زن صاحب قدرت و شوکت بودند که جز جنسیتشان هیچ وجه اشتراک اجتماعی و گروهی با زنان واقعی بختیاری نداشته اند ؟ که گاهی هم  درصدد بودند همین جنسیت خود را انکار کنند و لقب " آ " به آنها می دادند لابد چون زن بودن را در شان خود نمی دیدند . و یا خیر ، زنان بختیاری به معنی واقعی همان "گهواره  به کولان وارگه به وارگه " بودند و " لالایی سرایان خواب رمیده ی نیمه شب بر بالین کودکان گرسنه که شیره ی جانشان کفاف سیری آنها را نمی داد ؟  و یا زن بختیاری همان دروگر دوش بدوش مرد خود در مات مزرعه و بافه به کول خرمن چین بود ؟  زن بختیاری اصیل آن تمدار به داری بود که با شرشر زنگوله ی کرکیت ، نقش هنر بر بافتنی می زد یا بی بی زنی که بی هنر و بی ثمر بر کرک های نرم  آن خرسک لم می داد ؟ کدام یک زن اصیل بختیاری بود؟ آنکه روزی چند بار روح زلالش از زلال چشمه های کوهساران بختیاری آب در مشک و مشک بر کول می کرد و جماعتی را سیراب می کرد و هنوز گمنام مانده است یا بی بی زنی که با همین آب در آفتابه و لگن مخصوص دست و صورت مبارکش! را  می شستد ؟ آن زنان بختیاری که روزی چند وعده با ترنمی از شعر و آوازروح گاوهای شیری را تسخیرکرده ( به حال ریلکس )و شیر و پستان آنرا به اختیار می گرفت و سپس چند جور قوت و قاتق به سفره ی ایل می برد اکنون در کجای تاریخ و فرهنگ بختیاری جای گرفته است و آن همه آفرینندگی شان را چه کسی به تصویر می کشد ؟ آن شیر زن بختیاری که در ساختن بنای شهر تاریخی "بنه وار" به بیگاری وادار شده بود و روح اعتراض خود را با کلام و فرهنگ آنروز به خان و حاکم آنجا نشان داد و گفت " مردی در اینجا نمی بینم چون اعتراضی نیست ..." و با این کلام شورشی علیه حاکم آفرید ، آری چرا کسی نام آن زن را نمی داند و در تاریخ ثبت نکرده است و تنها حکایتی سانسور شده از آن بجا مانده ؟ چون که تاریخ و حتی فرهنگ را تا کنون حاکمان نوشته اند و آن زن نه تنها حاکم نبود بلکه بر حاکمی شوریده بود.  و....؟  اما همچنان که گفته شد این همه بار سنگین بر دوش نحیف  زن بختیاری  تنها از جانب مرد و پدیده ی مردسالاری نبود بلکه از زور و سلطه ای بود که در سلسله مراتب اجتماعی و در ساختار فرهنگی  ایل بختیاری حاکم بود و مرد و زن و کودک کم و بیش از آن رنج می برد اما زن سنگ زیرین آین آسیاب خرد کننده سلطه گری بود.  و اینگونه است که در نگارش تاریخ و فرهنگ بختیاری و بخصوص تاریخ زن در بختیاری به رنجبردگان و سازندگان اصیل و واقعی فرهنگ بختیاری مهر سکوت خورده است و درعوض تمام نقش این تاریخ و فرهنگ و هنر را به سبکباران و نامداران این ایل داده اند ." خسروان قبله ی حاجات جهانند ولی – سببش بندگی حضرت درویشانند "  و اینجاست که نخبگان فهیم نسل کنونی بختیاری و آشنایان به حقیقت تاریخ باید این تاریخ و فرهنگ را نقد و نواندیشی کنند .

  در متن این گفتار و از این گذشته ی زنان ایل بختیاری ٬ نکته ای در حهت حقخواهی زنان نسل امروز بختیاری نهفته است که هشیاری ها و وظایف خاصی را پیش روی آنان می گذارد.  از آنجا که این حق خواهی زنانه ٬یک تمرین اجتماعی  نوپا و در حال گذاری است ممکن است مرز خودباوری با  خودخواهی که از آثار  همان سلطه گری های مزمن اجتماعی ست قابل تشخیص نباشد . این اشتباه ممکن است بطور ناخودآگاه در قالب این تصور  بروز کرده که با رشد علمی و جایگاه اجتماعی زنان بختیاری نوبت سلطه ی زنانه است . از اینجاست که باید هشیار بود اکنون نوبت برچیدن تمام عادات و فرهنگ سلطه از تمام ارکان جامعه است و بجای آن ایجاد علقه و تفاهم بین تمام افراد و گروههای اجتماعی از جمله خانواده و بخصوص کودکان ماست . این علقه و تفاهم ،عادت و آموزه ای ست از جنس دموکراسی و برای دموکراسی  که حکایتی هم غریب و هم عنقریب ست.  


برچسب‌ها: زنان راستین بختیاری از رنج دیروز تا نقش امروز
نوشته شده توسط عبدالعلی دوستانی در 17:13 |  لینک ثابت   • 
صدایی که آشناست...
ما را در سایت صدایی که آشناست دنبال می کنید

برچسب : زنان,راسین,بختیاری,دیروز,امروز, نویسنده : doostanio بازدید : 151 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 9:35