الهام از نوروز نیاز به نو اندیشی در فرهنگ بختیاری

ساخت وبلاگ

                        

آیین دیرپای نوروز و دیگر اعیاد و اسطوره های فراموش شده سر زمین ایران که قوم بختیاری یکی از دوستداران و پاسداران  تاریخی آنها بوده است در وجود خود رازهای آشکار و پنهانی دارند که ماندگاری هزاران ساله ی برخی از آنها حکایت از آن رازها دارد . رازهایی که بی شک به نیازهای آشکار و پنهان انسان و حاملان این سنتها ارتباطی سمبلیک دارد . ساده تربگویم  ، این راز همان نوزایی سنت نوروز است و نیاز بشر به نوخواهی و بهخواهی . اما دریغا که ما خالقان و پیروان این سنت آنگاه که ازدامان الهامبخش طبیعت به دام ثروت اندوزی افتادیم ، یکی برده و دیگری برتر شد و برتری طلبی بر بهطلبی و مهر طلبی غالب آمد و دراین جنگ  ثروت ، روح انسانیت به سرقت رفت و مهر و مهرگانش به مسخ و فراموشی خود گرایید . رویش و زایش اصیل به دوش مادر مظلوم  طبیعت افتاد  و انسان که خود باید قابله ی زایش مهر متقابل باشد، قاتل طبیعت شد و هنوز در غفلت از رسالت خویش است . طبیعت همه  ساله بی بذرٍِِِِِ ما  بذل مخلوقات دل خود را  با دسته دسته سبزه و شکوفه به ما عیدانه ی می دهد و برگ بی کفایت تاریخمان را تا اکنون بدون طرحی نو رقم زده است . ودر این نوگرایی ، ما این اشرف مخلوقات نتوانسته ایم از دل و دماغ  خلاق خود چندان گل تازه ای به گلدان مهر و معرفت خود بیفزائیم وجز پوشیدن لباس نو و بساط شیرینی و هفت سینی که باز هم از سینه ی طبیعت است هیچ زحمتی دیگر بخود نداده ایم و گلچین رویش طبیعت ومیراثدار   پویش نیاکان خود گشته ایم . با افتخاری فضل فروشانه توصیف گر تاریخ و تصویرکش هنرو فرهنگ نیاکان خویش شده ایم و کس نمی داند خود چه نقشی بر تاریخ و چه فخری بر فرهنگمان زده ایم تا آیندگان ما با افتخار به تصویربکشند. غافلیم از اینکه  هر هویت و فرهنگی زاینده و برازنده ی زمان و مکان خویش است وتنها روح و پیام آن هویت سرمشق آیندگان است و تنها می تواند هویت تاریخی آیندگان باشد و نه تمام هویت آنان . نیاکان ما در زمانی به کندی سرعت کوچ ایل  و در مکانی به وسعت  کوه های سر به  فلک کشیده ی زاگرس ، خوب و بد  فرهنگ و تاریخ خود را زیستند و ساختند  و هویت خود را در این ساخت و ساز آفریدند. و ما نسل اکنون در مکانی به وسعت دهکده ی جهانی  و آسمان خراش های سربه فلک کشیده ی علم و تمدن امروز و در زمانی به سرعت جستجو گر اینترت باید صد بار بیشتر و پیشتر از نیاکان خویش خود را آماده ی ساختن و زیستن کنیم تا هویت امروز خود را بسازیم. در این راه  دو گنجینه در توشه داریم یکی گنجینه ی علم امروزبشر و دیگری گنجینه ی فرهنگ و هویت تاریخی گذشته ی خود است . که البته گنجینه آخر آنگونه که هست قابل استفاده ی امروزنیست چرا که  گنجی برای مصرف نیست بلکه گنجینه ای است که نقشه و راز گنج درآن پنهان است و جز با چشم بصیرت یافتنی نیست . آن گنج بی رنج میسر نمی شود . گنجینه ی علم وثروت و تمدن مدرن امروز نیز  به تنهایی کاری از آن ساخته نیست چرا که هنوز روح به سرقت رفته ی انسان را درگروگان برتری طلبی خود دارد و فراموشی و بیگانگی انسان را به اوج تاریخی خود رسانده است . این کالبد طلایی و بی روح نیازمند مهر و مهرگان گنجینه های کهن ما ست تا با قدرتی بیشتر، بار دیگر انسان را به مهر طلبی و بهخواهی اصیل خویش در دامان طبیعت بازگرداند و در بده بستانی عادلانه با طبیعت و حفظ محیط زیست خود هویت انسانی و مدرن خود را همچون چتری بر هویت ملی و قومی خود باز کند . اما افسوس که تاریخ وارثان حریص و بی بصیری بسیار بخود دیده است که گنجینه ی ارث خود را برای متاعی ناچیز به باد تاراج می دهند و همگان را از این  رازها و نیازهای نهفته محروم می سازند . مگر اینکه دست ناجیان این میراث از دل پاک وارثین خود برآمده و با گنجینه ی علم امروز به کمکش بشتابد و از چنگان مردار خوران نجاتش دهد.  

* چگونه شاهد تاراج فرهنگ خویشیم:

آنان که علم آموختگان قومند و علم جامعه و فرهنگ می دانند و راز تحول تاریخ و انسان خوانده اند شوربختا!که تنها دل در جاوارگه های متروک ایل سپرده اند و سردر سودای فرهنگ وهویتی مبهم ودست به نوشته هایی دارند که تنها" بودن "هاست واز "شدن "خبری نیست . وصف حال همه ی  ما این شعر حافظ است : کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش - وه که بس بی خبر از غلغل چندین جرسی . جار و جرس هایی که صدای خوشی از آنها بگوش نمی رسد. اهل علم و قلم به جای ساربانی قوم خویش  تنها به وصف فرهنگ گذشته ی خویش دلخوش کرده اند. اما کاروان زندگی نمی تواند بایستد حتی اگر ساربانش به منزل و وارگه ایل جا مانده باشد . خود نشسته ایم پسِ غبار ره این کاروان، سنگین و آرام ، رشد تاریخ و فرهنگ خود را به جبر تاریخ و تمدن و بدست رهزنان با چراغ و بی چراغ در مسیری کور رها کرده ایم تا هر روز از اصالت انسانی خود تهی تر شود. امروز با قلم و بی قلم با سواد و بی سواد ، این گنجینه ی معرفت را گنج معروفیت های بیمارگونه خود پنداشته و هر ادعا و جایگاه  ناشایسته ای را به این مردمان نسبت می دهند . عده ای دائماً  در جستجوی رد پای سم اسب خانها و فاتحان جنگها و سنگ قبرها  و هزار بارتصویراز شیرهای سنگی و کوچ ایل ...مسابقه گذاشته اند . ریشه و تبار بختیاری را به هزار وادی  و بادیه رسانده اند . گویی که این همه تاریخ برای هویت تاریخی نسل امروز بختیاری کم است . عیار تبار شناسی گرم است و خود شناسی خود را گم کرده است.  برخی از تاریخ نویسان ما تحقیق و تفسیر تاریخ را با تفسیر خواب های رایج امروزو فال نخود، یک جور تصور نموده اند . هر شباهت کلامی را که بر حسب تصادف در گوشه ای از یک کتاب معتبر به چشمشان می خورد ناگهان سوژه کلام خود کرده و آسمان را به ریسمان می بافند تا نامشان برجلد کتابی نمایان شود . تا در غیاب نقد و نواندیشی اندیشمندان و در این وفور نعمت کاغذ و قلم و دوربین و اینترنت و چاپ ، از نمد خام فرهنگمان کلاهی ببافند . البته یکی از دلایل رواج این ساده گویی ها وجود مخاطبین  ساده پذیر و ساده اندیش است که همچنان خریدار چنین بازاری هستند . همان کسانی که به حق تشنه ی هویتند و چون حقیقت نمی بینند ره افسانه می زنند . برای رفع این تشنگی چه باید کرد تا سراب چون آب تصور نشود ؟ این بازارهویت فروشی را  با هزار زبان و کلام  هر روز داغ و داغ تر میکنند تا جاییکه  " هویت و فرهنگ بختیاری را از نان شب واجب تر" می دانند! اینان که خود لابد به نان و نوایی رسیده اند و امروز هوس هویت کرد ه اند افسوس که نمی دانند وقتی فقر از پنجره می آید ایمان و هویت و فرهنگ ازدر می گریزد . اینان نمی خواهند بدانند و کسی هم تا کنون به آنها نگفته است که معنی هویت چیست.  انسان،  فرهنگ و هویت خود  را در جریان تلاش و تعقیب  هوشمندانه برای کسب  نان شب و حقوق و نیازهای روحی و مادی  واقعی خویش در عرصه ی اجتماعی به اثبات می رساند و نه در خلاء بی عملگی و در پی نخود سیاه رفتن. درغیر این صورت چنین انسانی به موجودی زائد و ضعیفی تبدیل می شود که به راحتی طعمه ی سیاهی لشکر این سرلشگران بی ساز و برگ قوم  می شود . البته رواج چنین پنداشت هایی از هویت ، دلیل و کارکرد های اجتماعی خود را نیز دارد ودر جریان همین کارکرد هاست که دائماً تولید و بازتولید می شود . این هویتی که واجب تراز نان شب می پندارند هویتی است که متاسفانه عمری به درازای عمر یک قوم دارد . چون هر قوم وملتی در جریان زندگی خود به یک هویت دو وجهی می رسد . وجه  " بهطلبی "یعنی همان فرهنگ و هویتی که در جریان تقابل وتعامل با طبیعت آفریده و اسباب آسایش و آرامش او را فراهم  آورده است ( علم ، صنعت ، هنر ، زیبایی، سنت ، اسطوره و...) و وجه" برتری طلبی " که همان فرهنگ و هویتی ست که در جریان اختلافات و نزاع های اجتماعی  کسب کرده است. ( جنگ ، بدبینی ، بدخواهی ، تبعیض ، برتری خواهی ...) . قدرت و هژمونی حاکم بر اقوام، آفرینندگان اصلی وتداوم دهندگان افراطی فرهنگ و هویت برتری طلبی بوده و هستند . این قدرتها  و رسوبات فکری باز مانده ی آنها همواره بدنبال داغ کردن و باد زدن به چنین احساسات و توهماتی هستند تا بطور کاذب هویتهای کاذب بسازند و به مراد همیشگی خود برسند .  چنین هویتخواهی است که واجب تر از نان تصور می شود چون برای آن افراد خاص هنوز هم نان آور و هم نام آور میباشد. همین برتری خواهی ست که امروزه عده ای به نام هویت قومی و طایفه ای برای کسب نام و مقام و کرسی مجلس به آن متوسل می شوند. برای صدارت بر امور، معیار انتخاب قوم خود را از شایستگی علمی به وابستگی ایلی  سقوط می دهند. چون به نظر آنها اینجورهویت ایل از ترقی زندگی و نان شب ایل واجب تر است ! در رقابتهای بین قومی چنان به تخریب دیگر طوایف خود می پردازند که تو گویی فراموش کرده اند که همه از همان " ایل جلیل " هستند که دائماً به آن افتخار میکنند . هر گاه لازم بدانند ایل خود را برتر می دانند و گاهی طایفه ی خود را برتر از دیگر طوایف ایل می دانند و گاه تیره و خانواده خود را اصلح قوم  می دانند و در نهایت از میان خانواده ی خود تنها خود را قبول دارند . و اگر به روانشاسی چنین آدمیانی نفوذ کنی خواهی دید که خود را هم قبول ندارند و در یک بی هویتی نفس و خود کم بینی ست که به چنین مکانیسشم دفاعی جبرانی متوسل میشوند . متاسفانه چنین برداشتهای عوامانه سالهای سال است که باعث تفرقه ی ایلی و طایفه ای و تنش های کور در فضای شهرهای قومی ایران از جمله شهرهای بختیاری نشین شده است. سودجویانی که به طرق مختلف از این اوضاع ذینفع هستند بدون توجه به ضرورت تحکیم هویت شهروندی نسل کنونی اقوام و نیازآنها به آموزشهای مدنی ، علمی ، اقتصادی و سیاسی در جهت تاثیر گذاری بر سرنوشت خود، با افروختن این تمایزات پوچ ، خاک در چشم این مردم می پاشند وهمچنان مرغ این حاکمان جدید بختیاری ! یک پا دارد و آنهم برتری خواهی نه بهتری خواهی . در چنین فضای ابهام آلود فرهنگی اکنون شاهد شجره نامه سازی خانوادگی و تشکیل نهاد های طایفه ای هستیم. همین هویت طلبی های برتری جویانه در بسیاری زمینه های دیگر عامل هدر دادن فرصتها و قابلیتهای این نسل شده است . از جمله در ازدواج ها و شادی و شیون ها . خرج و خیرات های مراسمات عزاداری در فرهنگ ملی و دینی کشورما  شکلی محدود و معقول بخود گرفته است اما متاسفانه در بسیاری از شهرهای کوچک و روستاهای بختیاری نشین درسایه ی همین برتر ی طلبی و چشم و همچشمی های روزافزون به اتلاف سرمایه های کلانی دست میزنند .این خرج ها با ریخت پاشهای عجیب و قریب آنها هیچ شباهتی به کار خیر و صواب ندارد . در کنار این خانمان سوزی مالی ، همه ی ما در قبرستان های بختیاری نشین چون شاخ شمشاد ایستاده و همه روزه شاهد بازار مکاره ی پردرآمد " گاگریو" خوانی شبه هنرمندانی گریه پرور برجنازه های مردگانمان هستیم که چه استادانه با احساسات صاحبان عزا بازی روحی  می کنند و بجای التیام غم آنها، آخرین قطره ی اشک را از حدقه ی آنها بیرون میکشند و اینگونه شاهد غلبه ی غم و افسردگی برشادابی شعر و موسیقی ایلمان هستیم و شریک هق هق گریه های زنان همیشه سیاهپوشمان بوده ایم . همین کاسبکاران در وقت گرانبها و تریبون پر مخارج این مردم برای رواج کاسبی خویش چه واژه ها و القاب مضحک و بی تناسبی وچه  ادبیاتی خود ساخته و بی معنی که بار زبان و فرهنگمان نمی کنند! متاسفانه در کنار مرگ عزیزان خود شاهد و نظاره گر مرگ فرهنگ و  مال و اموال خود نیز هستیم و کسی هم دم بر نمی آورد و ما همچنان خود را درعالم  خیال فرشته ی نجات فرهنگ بختیاری تصور می کنیم . گروهی دیگر از این غارتگران فرهنگ با بالا و پایین کردن تیره و طوایف و خاندان ها با چسباندن اصالتهای پوچ به این کس و آنکس برای خود بازاری باز کرده و به اختلافات و بدبینی هایی در طیف ساده انگاراهالی بختیاری دامن زده اند. گاهی تمام تاریخ و فرهنگ این قوم را در یک جنگ نامه و یا شجره نامه ای محدود می کنند وسپس  خود را به گوشه ای ازاین ماجراهای تلخ خانمان برانداز آویزان کرده و در بند و بستی مضحک نام افراد دیگر را به این داستانها  سنجاق می کنند به خیال اینکه صاحب شهرتی شوند و چه بی خیالند از اینکه چهره ی قومی را که سراسر تلاش و آفرینندگی مادی و معنوی بود در چهره ی قدرت طلبی حاکمان سلطه جو خلاصه کنند . البته جنگهای برادر کشی بخشی ناخواسته و تلخ از زندگی  این مردم تحت ستم بوده  و جا دارد  با تحلیلی تاریخی - اجتماعی ریشه های مرئی  و نامرئی آن برادر کشی ها را افشا کرد .  به نظر می رسد ترس و تابوی آن سلطه گری حاکمان بختیاری بر روح ما هنوز سنگینی می کند و نتوانسته ایم بی محابا عنصر سلطه را در تار پود مناسبات فرهنگی و تاریخی این قوم تعقیب و تحلیل کنیم و در یک زایش و نوزایی فرهنگی ، مناسباتی مدنی و انسانی را مکمل  آن تاریخ و فرهنگ خود کنیم . هنوز نشانه هایی که علامت رمزو آثار سلطه و برتری طلبی در فرهنگ ماست همچون ( شاه ، شاهزاده ، خان ، خانزاده ، آ ، کدخدا ، کدخدا زاده ، کلانتر ، بزرگ خاندان ، تفنگچی ، شکارچی ، سفره کش ، طایفه ی کوچک ، طایفه ی بزرگ ، رعیت ، نوکر ، گیوه دوز ، و .....) بر روح انسانی و آبادگر فرهنگ ما چون بختکی سنگینی می کند . آثار این سلطه تا عمق  روابط خانواده های ما بجا مانده . فضای پدر سالاری و نگاه  ما به کودکان و زنان گواهی بر این واقعیت تلخ است . فرهنگ برتری جویی ما بخشی از فرهنگ گذشته ما بوده و ناشی از همان بافت قدرت و سلطه گری بوده که بر روح انسانی و خلاق فرهنگمان زورمندانه تحمیل شد و اکنون باید هوشمندانه سایه ی سیاه و تفرقه برانگیز این باورهای پوسیده از دوش خسته ی این فرهنگ زدوده شود . (البته به این نکته ی حساس باید توجه داشت که در این نقد تاریخی فرهنگی ضمن حفظ حرمت انسانی نوادگان و وابستگان سران ایل بختیاری که هم اکنون در میان نسل امروز بختیاری زندگی میکنند با عدم لحاظ کردن امتیازخاصی برای آنها باید به عرصه ی این نقد و باورها دعوتشان نمود )  دغدغه داران این وادی باید بدانند که اگر دست روی دست بگذارند، همان مناسبات و سلسله مراتب تبیض آلود وچندش آور که هنوز بر روابط و ارزشگذاریها ما تاثیر گذار است در خلایی امن چون کفک در تاریکی رشد می کنند و سد راه تکامل هویت اجتماعی و امروزی ما خواهند شد . و در نتیجه تاریخ ، بی دخالت فرهنگ ما و مشارکت ما از کنارمان خواهد گذشت . چون سیر پویای  فرهنگ به تاریخ معنی می دهد .

* خودآگاهی تاریخی و فرهنگی راه حل است .

     بر دوش فرهیختگان یک جامعه است که با علم امروز و خودآگاهی  تاریخی و فرهنگی،  متناسب با تحولات زیستی انسانها ، دائماً به نوزایی فرهنگی و ارزشی  جامعه ی خود پرداخته تا ظرف پرورش و تعادل و تکامل هویت های چند گانه ی انسان مهیا شود . سالهای سال است که محققین ایرانی و غیر ایرانی در تحلیل و ارزش گذاری و آسیب شناسی جامعه ی ایران و مردم شناسی اقوام آن، نظریه پردازی نموده اند که امروزه در دانشگاههای ایران و جهان سرمشق همگان است.اما بسیار جای تعجب است عزیزانی که در کسوت پر انتظاردانشگاهیان درعرصه ی تاریخ و فرهنگ بختیاری قلم می زنند و کارشان تعلم یا تعلیم همین علوم بوده  تا کنون نتوانسته اند  تاریخ و فرهنگ بختیاری را به کمک این علوم امروزی پردازش و پالایش نظری کنند و این خلاء خطرناک نظری را برای جولان واپسگراییهای  تاریخی و فرهنگی و برای ساده گویان و ساده پذیران مساعد نموده اند و این گنجینه ی دربسته را مأمن امن موریانه کرده اند .

- از تاریخ تعریف روشنی ارائه دهیم : آنچه  نظریه پردازان تا کنون در وصف مناسبات سیاسی اجتماعی جامعه ی ایران و اقوام آن گفته اند ،علی رغم تمام تفاوت های نظری شان ،اما جوهر مشترک کلام همه آنها  حایت از سلطه ی ظالمانه ی گروهی اندک بر مردمی بی دفاع دارد . اختلاف این نظریات شکلی بوده و هر شکلی از این تعاریف را بپذیریم ( نظام فئودالی -نیمه فئودالی - شیوه ی آسیایی - ارباب رعیتی -پاتریمونیالیستی { پدر سالاری} ) و هر کدام از این مناسبات که برقوم بختیاری حاکم بوده باشد، در یک ماهیت واپس گرایی  تاریخی معنی مشترک داشتند و آن عدم انباشت سرمایه و ملزمات فنی فرهنگی آن بعنوان موتور محرکه ی تمدن و اتلاف این ثروتها در جنگهای برادر کشی و قدرت طلبی ها و اشرافی گریها و همچنین سلطه ی خشن و عریان بر جان و مال مردم در جهت حفظ اوضاع و بهره کشی  بود . معنی کردن و ترجمان این سرفصل های نظری و ردیابی این معانی در طول و عرض تاریخ ایل بختیاری همان ناکرده کاری ست که هنوز نکرده ایم .یعنی تاریخ زدودن برای تاریخ زادن . چرا که تاریخ درزادن و شدن است و آنچه از بودنش می گوییم  جنازه ی تاریخ است . اصالت، ایستادن بر جنازه ی تاریخ نیست اصالت رفتن است.

  - از فرهنگ تعریف روشنی ارائه دهیم : اصالتِ  فرهنگ نیز فرهنگ زدودن و فرهنگ زادن است ". دانیل بیتس – فرد پلاگ " در کتاب انسان شناسی فرهنگی می گوید:« ..افراد بشر تصمیم گیرندگان فعالی هستند که پیوسته در آفرینش و کاربرد فرهنگشان درگیرند هر چند که گهگاه ممکن است آفرینشهایشان درست نباشد ... انسانها در رویارویی با مسایل و موقعیت های تازه در محیط زندگی شان غالباً می کوشند راه حل هایی را پیدا کنند که گاه به فراسوی رسوم سنتی و فرهنگی راه می برد ...که به بخشی از فرهنگ آنها در می آیند ...»    

صاحبان علم و قلم و دغدغه داران فرهنگ بختیاری و هر قوم دیگری و حتی دغدغه دارن فرهنگ مشترک فارسی ، باید با درک همزیستی و تبادل فرهنگها و خرده فرهنگهای سر زمین خویش ابتدا به تعریف و تفهیم  نظری تاریخ و فرهنگ بپردازند تا محک و معیاری راستین برای این همه هیاهوی خطرناک  قومگرایی تدوین شود تا آنگاه سره از ناسره قابل تشخیص شود . فرهنگ عبارت است از مجموعه ی روشها و باورداشتهاست که در مواجهه با محیط و عناصر مادی آن شکل می گیرند. و در این صورت اگرانسان نتواند در مواجهه با محیط اجتماعی خود تعامل و سازگاری داشته باشد تا همان نان و سرپناه شب را به چنگ آورد، درعالم خلاء و رویا ، هو یت و فرهنگ انسانی شکل نخواهد گرفت ؟  

- ازهویت تعریف روشنی ارائه دهیم : باید به روانشاسی اجتماعی پدیده ی قومگرایی و تعریفی روشن از هویت اجتماعی انسان پرداخت . تا به بهانه ی هویتخواهی قومی و ایجاد جامعه هراسی ، هویت مدنی و همزیستی با اقوام و شهروندان خود را که هویتی انسان مدارانه است تضعیف نکنیم . به کمک علوم امروزی باید روشن سازیم که سخن و تفسیرهایی که ازهویت اقوام و ملتها در پهنه ی کشورمان ایران  به طرزی مبهم از هر رسانه و تریبونی به گوش می رسد چگونه است و به کجا می رود . باید روشن ساخت که هویتخواهی نیازی ست مشروع و یکی از خصوصیات پایه ای و مشترک نوع بشر بوده و همزاد هستی اجتماعی او بوده است .  انسان در هر گوشه ای ازاین دنیا تمایل دارد وجود مثبت و فعال خود را در ساخت و بافت اجتماع خود و در قالب ویژگی های فرهنگی موجود به اثبات رساند.  اما چنانچه  افراد یک قوم به دلیل عدم نوسازی و سازگاری فرهنگ خود و عدم آگاهی از علوم امروزی نتواند در فعل وانفعالات و تحولات اجتماعی  محل زیست خود بدرستی دخیل شود و هویت تازه ی خود را اثبات کند خلاء و بحران هویت آن افراد ظهور می کند . درچنین شرایطی افراد از این خلاء هویتی خود احساس رضایت نمی کنند . ضمن اینکه سوار بر ماشین سانتافه برای تعطیلات تابستانی در سفربه شمال هستند با گوش دادن به سی دی مال کنون علاالدین ، خود را نگران نابودی کوچ عشایر مالرو بختیاری احساس م یکند و در این تضاد و برزخ چند هویتی که از تعادل و تعدیل آنها عاجز می ماند به طرزی بیمارگونه به خاطرات و شنیده های  فرهنگی و تاریخی گذشته ی نیاکان خود پناه برده و آنرا هویت تاریخی و فرهنگی امروز خود تصور می کند . حال آنکه هویت تاریخی و فرهنگی گذشته ما زمانی زنده و واقعیت دارد که خشت بنای هویت زنده ی امروزمان شده باشد و به آن جان و معنی تازه داده باشیم . چنین نسلی را باید با روشنگری از این برزخ و بحران هویت به خود آگاهی رساند.   

* تلاش های مثبت درعرصه ی فرهنگ بختیاری

      در این همه مصیبت سرایی باید از مثبت سرایی نیز غافل نشویم و باید کار های مثبت برخی اهالی علم و قلم که در عرصه ی پژوهش تاریخ و فرهنگ بختیاری انجام گرفته بعنوان ذخیره های معنوی پذیرفت .کسانی که  گنجینه ی تلخ و شیرین  تاریخ و فرهنگ خویش را باز گشوده و در کار شناسایی رمز و راز آن سر از پا نمی شناسد . بسیاری از این اهالی قلم با صبر و حوصله و با عیاری علمی به بازخوانی نماد ها و آیین ها و آداب و فرهنگ این قوم پرداخته و آگاهی و روح  جمعی و رد پای نبرد این مردمان سختکوش را آشکار نمودند و توشه هایی از الهام ، هم برای همزبانان خود و هم برای غنای زبان و فرهنگ مشترک فارسی کشورمان اندوختند  . بسیاری از این عزیزان نیز تاریخ سیاسی اجتماعی رنج آور قوم بختیاری را با تجسسی علمی و تاریخی و بدور از تعصب و وابستگی ها برای اولین بارتدوین کردند که دراین رابطه جا دارد از دکترغفار پور بختیار تشکر کرد . ضمن اینکه باید به چنین نویسندگانی دست مریزاد گفت اما اینرا نیز باید گفت که با این زحمات گرانبهای این عزیزان تنها تاریخ و فرهنگ نانوشته ی بختیاری بازگو  و ثبت می شود . در حالی که بازخوانی و بازآفرینی  و پالایش و تبادل مستمر هر فرهنگ و تاریخی بر بستر تحولات تکنولوژی و اجتماعی تازه ، شرط  همزیستی و بقا و پیشرفت فرهنگ و مردمان آن است .

- نتیجه : نسل کنونی بختیاری در هر گوشه ای از این کشورنیازمند نواندیشی درتاریخ و فرهنگ خویش است  تا راز پوچی برخی از توهمات لانه کرده در حفره های فرهنگی خود را به قدرت علم و قلم  فاش و شفاف بازگو کرده و همزمان باید در باز آفرینی و زایشهای فرهنگی و هویتی همنشین ( نه جانشین ) بکوشد . که امروزه چیزی جز مناسبات انسانی و مدرن و مدنی و آگاهیهای لازم نخواهد بود . ابزار و ظرف انجام این نو سازی فرهنگی یک نهاد نو اندیش است . اسفند 1390

                        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

- با مطرح شدن چنین ایده ای ، فراخوانی بدین شرح صادر گردیده که در برخی رسانه های خوزستان بچاپ رسیده است :

                                     فراخوان حمایت و هم اندیشی فرهنگ بختیاری

در راستای نو اندیشی و تفکرات و ایده های تازه در تاریخ و فرهنگ بختیاری و به منظور رشد و پویایی این فرهنگ ، کلیه ی دوستداران و صاحبنظران در عرصه ی قلم را فرا می خوانیم تا انشاا... با ارسال نظرات خود از طریق پیام و تماس تلفنی زمینه ساز یک نشست سراسری و بنیان گذاری نهادی فرهنگی و فراگیر در این ارتباط باشیم .     جمعی از اهالی فرهنگ و هنر     تلفن های تماس : 09169810163 – 09167907218

                                                     _______________

- خواننده ی گرامی این وبلاگ ! پس از مطالعه ی مبحث فوق میتوانند نظرداده و یا به امیل [email protected] مقالات خود را ارسال نمایید و ما را در این راه سرنوشت ساز یاری رسانید .


برچسب‌ها: الهام از نوروز نیاز به نو اندیشی در فرهنگ بختیاری
نوشته شده توسط عبدالعلی دوستانی در 21:45 |  لینک ثابت   • 
صدایی که آشناست...
ما را در سایت صدایی که آشناست دنبال می کنید

برچسب : الهام,نوروز,نیاز,اندیشی,فرهنگ,بختیاری, نویسنده : doostanio بازدید : 149 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 9:35